هیربدهیربد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

هیربد هدیه ی خدا در کریسمس

الان دیگه هیربدجونی برای خودش ماشالله مردی شده ، خواهرش هم دیگه نمیرسه به وبلاگ برادرش سربزنه الان هم بادیدن وبلاگش تمام خاطراتم زنده شد❤️

مسافرت به بیرجند

                                                        سلام بالاخره رفتیم مسافرت داداشی   به خاطرشمانمیشدیه جای دوربریم چون اذیت   میشدی واسه همین رفتیم یه  جاکه نزدیک مشهد باشه و تا به حال نرفته باشیم اینجوری شد    که رفتیم بیرجند اول میخواستیم بریم طبس و یزد که دیدیم خیلی دوربودمسافرتمون 3روزه بودکلی هم  خوشگذشت واسه هیربد جونم یه کامیون خشگل بایه جفت کفش ابی خریدیم اینم عکسای خانوادگی خودم و بابایی شماهم تو بغل باباسعید ببخشید عکساک...
13 فروردين 1393

نوروز1393 هیربد وکاراش +عکس های گوشی

    سلام سال نو مبارک  حسابی شَر شدم وکارایی میکنم که خواهری و مامانی باورشون نمیشه مثلاچندروز پیش یه تیکه کاغذ پیداکردم و رفتم سراغ مامانی ودهن مامانیو واکردمو کاغذ چپوندم تو دهن مامانی ووقتی مامانی کاغذو ازتو دهنش درمیاورد جیغ میزدم که کاغذو درنیار بذارهمون جابمونه  ادم بسیارحسودی هستم وچشم ندارم ببینم خواهری بره پیش مامانی تاخواهری روی پای مامانی میخوابه میرم موهاشو میکشم و یاتامیره بغل مامانی میرموچنگش میزنم البته خواهری هم کلی منو گازمیگیره یاگاهی وقتایه کتک حسابی از خواهری میخورم   ولی بعدزودباهم دوست میشیم یه کارزشت دیگه هم بلدم کلاکارهای بدو زود...
3 فروردين 1393
1